چقدر حال من بد است در این شب.
هرچند ماه بالای سر تنهایی باشد اما تلاش بیهوده اییست برای خوابیدن.
من امشب زمانی که داشت به مردن می اندیشید، دریافت که بیش از تصورش انتظارش را می کشد.
رذیلت های اخلاقی اش را در هاونگ کوبید، درون ماهیتابه انداخت با کمی ادویه و مخلفات. آنها را با ولع بلعید و در انتظار خروجی داده ی دستگاه گوارش نشست تا رذیلت ها را بیرون بریزد.
چگونه می توان خود گمگشته را بازیافت و سپس با بینشی عمیق تر از آن فرار کرد.
رذیلت ,ی ,ادویه ,مخلفات ,ولع ,بلعید ,و مخلفات ,ادویه و ,کمی ادویه ,مخلفات آنها ,آنها را
درباره این سایت