محل تبلیغات شما

ذهن های جنایتکار.



این روز ها کم کم مرا از پا در خواند آورد.
و دیگر پایان این درام بی سر و ته غمگین به پایان خواهد رسید.
اگر جان پیچ های مطمئنی نداشته باشید، سر و کارتان با بیرحم ترین موجودات می افتد.
انسان ها
حتی کسانی که تنها با کمک زبانشان می خواهد عشق را به تو القا کنند ولی در هیچ یک از رفتار های آن ها چنین چیزی مشهود نیست.
باید رفت.
باید همه احساس هارا در جعبه ای گذاشت. قفل محکمی روی آن قرار داد. به خانه ی مادر بزرگ رفت، جایی که پاک ترین آن احساسات شکل گرفته بودند.
پای درخت انجیر را با یک بیلچه کوچک کند.
جعبه را داخل گدال گداشت
با تمامی محتویات آن خداحافظی کرد. 
یک مشت 
دو مشت
سه مشت
بعد از خروار ها خاک، مهم نیست که روی آن یا زیر آن قرار داری.
بعد از خروار ها خاک، دیگر زنده نیستی.
نفس نکش دیگر .


هزینه های یک خانوار در تیر ماه از مرز 7 میلیون تومان گذشت و هم چنان حقوق یک کارگر یک میلیون و هفتصد و شصت هزار تومان است.

دز میان مشتی انگل به نام رهبر، رئییس جمهوری، معاونینشان و نمایندگان و سایر مفت خور ها زندگی می کنیم.
هورا بکشید از مردم تغذیه کنید.
انگل بودن سخت نیست. 

اغلب اوقات، به خودکشی می اندیشم. در حقیقت از زمانی که یادم می آید، صحنه ی خودکشی ام را ترسیم کرده ام. 
همه چیز اماده است اما نمی دانم چرا روی زمینی که لغزنده است، قدم های محکم تر برمیدارم.
بخشی از من برای زنده ماندن تلاش می کند.
زندگی ام را در حد یک فلفل و زردچوبه پایین اوردم. 
هرچه کردم خودم با خودم انجام داده ام.
آه ای انسان ها
لق همه تان.
از متفکرین جامعه شناس تا بچه های ولنجک.
از قشر تحصیل کرده ی روشنفکرتان تا کودکان دستفروش به ظاهر بی گناه.
لق همه تان.
من تمام این کائنات را با خوبی ها و بدی ها به شما می سپارم.
پدر های زنده روی خاک
پدر های زنده زیر خاک
پدر های مهربان و با فکر و عاشق دختر و پسر هایتان
پدر های سرد بی عاطفه ی بی توجه به دختر و پسر هایتان
لق همه تان. 
ای سطحی نگر های در حال متر کردن سالن ها
ای متفکران لکان شناس 
ای مدافعین مثلا حقوق ن
ای متعصبین حقوق مردان
ای ت مردان کار بلد
ای مفت خور های نقاب دار دولت
لق همه تان
ای خمینی و ای رهبر 
لق همه تان
ای مفت خور های مجلس جمهوری اسلامی 
لق همه تان
ای گشت های ارشاد به ظاهر مسلمان و در باطن مریض های جنسی
لق همه تان
ای احتکار کننده های این مملکت و بالا و پایین اورنده های دلار 
لق همه تان
ای خراب کننده های فرهنگ غنی ایرانی و ریده مال کردن آن با فرهنگ اسلامی
لق همه تان.
از هیچ چیز نمی ترسیم دیگر.
لق همه تان.



مدت ها ننوشتن دست آدم را کند می کند از آنچه که در ذهن او می گذرد.
من سالهاست که خود را شست و شوی مغزی داده ام و به جز خاطرات بسیار بزرگ 
هیچ چیز در ذهن عصیانگرم جای نمی گیرد.
من شب ها را با قرص میخوابم و روز ها را با نئشگی آن چرت میزنم.
و این مسیری نبود که برای خودم انتخاب کرده بودم!
دیوانگی ها گرچه دائم دردسر دارند
دیوانه ها از حال هم اما خبر دارند 


می توانست با موهای قرمز نیز زیبا باشد!
از کنار میز پدرت که دور می شوی، دانش را در کنار آن نباید جا بگذاری!
من از پیشرفت جهان از آن جهت می ترسم که می دانم در این پیشرفت ها، جایی برای ما که در عصر ویکتوریا متولد شده اییم، نیست.


چقدر حال من بد است در این شب.

هرچند ماه بالای سر تنهایی باشد اما تلاش بیهوده اییست برای خوابیدن.

من امشب زمانی که داشت به مردن می اندیشید، دریافت که بیش از تصورش انتظارش را می کشد.

رذیلت های اخلاقی اش را در هاونگ کوبید، درون ماهیتابه انداخت با کمی ادویه و مخلفات. آنها را با ولع بلعید و در انتظار خروجی داده ی دستگاه گوارش نشست تا رذیلت ها را بیرون بریزد.


آخرین جستجو ها

Yetta's blog ucadinen ✿☼✿☼► گرفته یاریم◄☼✿☼✿ فانی20 مجله آنلاین فارسی ناچیت آنلاینwelcome to Nachit online 7200 تامین وثیقه جهت دادگاه . تامین سند ضمانت جهت دادگاه همسفران وادی محبت کد آهنگ وبلاگ